.

برف می‌بارد و ناپدید می‌شود

.

برف می‌بارد و ناپدید می‌شود

از دلتنگی دارم می‎میرم از دلتنگی دارم می‎میرم از دل‌تنگی دارم می‎میرم از دلتنگیت دارم می‎میرم از دلتنگی دارم می‌... تنها یک راه حل قطعی وجود دارد فقط یکی که نیست که امیدی نیست که از دلتنگی دارم... نیست رفته سر باغ بودیم امشب. ماه کامل بود اما از پشت ابرها پیدا می‎شد و دوباره دیده نمی‎شد مث تصویر تو نشسته بودم روی سکو و هی تصویر بود و تصویر آتیش روشن کردم دلم می‌خواست یک بار با هم یک آتیش بزرگ درست می‌کردیم می‌نشستیم بعدش به چایی و سیگار و حرف زدن میومدی بقلم می‎نشستی اما نشسته بودی روی سکو و بلند نمی‎شدی از جات کنار آتیش نشسته بودم و فکر می‌کردم به کارهای نکرده به حرف‌های نزده به همه‌چی احساس خفگی می‌کنم احساس تباهی دارم از دلتنگی می‎میرم تنها یک درمان قطعی وجود دارد: تو یک تیکه از تو حتی نگاهت صدات خنده یا گریه‌ت دستت آغوشت تنت تاریکم سردم تنهام و خواب نمی‌بردم حتی دارم خفه می‌شم دارم درجا می‌زنم دارم از دلتنگی‌ات می‎میرم آرزو که کم نداریم: فردا سراغ من بیا..